سلام
نمی دونم چرا بعضی آدما ، موقعی که برای مردم صحبت می کنند اصطلاحات زیبایی به کار می برن. اما پای عمل که می رسه کاملا معکوس عمل می کنن. چندی پیش داشتم تو وبلاگ ها قدم می زدم ، نگاهم افتاد به تبلیغ پرشین بلاگ دیدم برای یک کاندیدایی داره تبلیغ می کنه. رفتم تو وب لاگش دیدم برخلاف چیزی که من توی سال های دانشجویی از اون کاندید دیده بودم خیلی حرفای به ظاهر قشنگی می زنه و شعارهای دهن پرکنی هم می ده. یه شعار تبلیغاتی که خیلی بهش افتخار می کرد این بود که شعار آقای خاتمی رو جمع بسته بود. آقای خاتمی شعارشون " زنده باد مخالف من " بود ایشون شعار " زنده باد همه مخالفان من " رو انتخاب کرده بودند. هرچند که نوعی کج سلیقگی به خرج داده بودند ( چون همون شعار اول علاوه بر این که همین معنی رو می ده از نظر ادبی نیز بسیار پربارتره ) با این حال گفتم یه محک بزنم. رفتم توی وبلاگ ایشون و در همون قدم اول دیدم که بخش سانسور رو به بهانه این که کلام توهین آمیزی نوشته نشه به همراه دارن. پیش خودم گفتم خب شاید واقعا همین طور باشه. با این حال دو سه روزی هر پیام مخالف ولی مودبانه ای که می دادم می دیدم کلی پیام تبریک و پاچه خواری و ... تو نظرات اضافه می شه غیر از نظرات من.
تا این که دیروز تصمیم گرفتم پیام زیر رو تو قسمت نظرات با اسم خودم بدم. متاسفانه امروز که نگاه کردم دیدم نظر من که نفر اول بودم پیدا نیست ولی 32 تا نظر پاچه خوارانه اضافه شده. متن نظرم این بود تا شما هم ببینین که آیا توهینه یا حرف رکیک :
« سلام. نمی دونم چرا بعضی ها هنگامی به یاد مردم و دردهای اونا می اوفتند که شدیدا محتاجشون می شن. البته این رسمه که تو این جور مواقع آدما نون کسای دیگه رو بخورن. والا مگر بیماریه امثال گنجی مال امروزه؟ مگر فقط امثال گنجی مهر آدمیت و انسانیت بر پیشانی دارند؟ خیلی ها بوده و هستند که جونشون رو برای ارتقای دیگران ! کف دستشون گذاشتن ولی الان در کنج بیمارستان ها با بی مهری فراوان جان به جان آفرین تسلیم می کنن و کسی هم ککش نمی گزه . حالا در سال های سال مدیریت خود در دانشگاه های این کشور چه گلی به سر قشر دانشجو زده شد که حالا به سر ملت زده بشه ؟ جز این بود که 80 درصد دانشجویان از عملکرد وزیر محترم وقت ناراضی بودند؟ »
خب. کجای این متن رکیک بود؟ خب شما هم امتحان کنید و یک نظر مخالف بدین. ببینین منتشر می شه. البته چرا اگر مخالف کل نظام باشین سریع منتشر می شه ولی اگر با شخص شخیص ایشون مخالفت کنین نه. این حرکت رو که دیدم فوری یاد پروتکل های صهیونیستی برای تسخیر جهان افتادم. بد نیست چند تا از بندهاشو این جا بنویسم:
بخش هایی از پروتکل های 24 گانه اندیشمندان صهیون:
" آزادى سیاسى تنها یک نظریه است نه یک واقعیت. لذا آدمى باید بداند که چگونه از واژه آزادى سیاسى براى فریب توده ها استفاده کند و سپس آن را براى درهم شکستن قدرت حزب حاکم بکارگیرد. البته اگر حزب حاکم قبلا" خود از چنین شیوهاى براى دستیابى به قدرت استفاده کرده باشد، بهتر مىتوان همین شیوه را در مورد او بکار برد. به کمک واژه به اصطلاح آزادى مىتوان همین شیوه را در مورد او بکار برد. به کمک واژه به اصطلاح آزادى مىتوان پایه هاى حزب حاکم را سست و لرزان ساخت و بىاعتباریش را به توده مردم نشان داد. از آنجا که توده ناآگاه نمىتواند حتى یک روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهایش را خود راهبرى نماید، لذا به آسانى رهبرى حزب جدید را مىپذیرد و بدینسان رژیم قدیم جاى خود را به رژیم جدید مىدهد."
" هنگامى که ما به قدرت رسیدیم، یعنى قدرت را از چنگ فرمانروایانى که با استفاده از واژه آزادى بر مردم حکومت مىکنند، خارج ساختیم، طلا جاى قدرت را خواهد گرفت. بنیاد نهادن حکومت براساس آزادى غیرممکن است. زیرا کسى نمىتواند آزادى را در متعارف و متعادلترین نوع آن بکارگیرد. اگر صرفاً براى مدت کوتاهى مردم را در اداره امور خویش آزاد بگذاریم تا هر کس فرمانرواى خویش بشود، دیرى نخواهد پایید که انسجام امور از هم گسیخته مىشود و مردم دست به کشتار همدیگر مىزنند و از دولت چیزى جز تلى خاکستر به جاى نخواهد ماند."
" کلمه آزادى، جوامع انسانى را به جنگ علیه هرگونه زور و قدرتى برمىانگیزد. حتى علیه خداوند و قوانین طبیعت. لذا زمانى که ما به سلطنت رسیدیم، باید واژه آزادى را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف کنیم. زیرا این واژه تودههاى مردم را به جانورانى خونخوار مبدل مىکند. این جانوران خونخوار وقتى که شکم هایشان از خون و خونابه سیر و سیراب شد، به خوابى عمیق فرومىروند و از همه چیز بىخبر مىشوند. در این حالت به خوبى مىتوان آنها را به زیر زنجیر کشید زیرا اگر خون نیاشامند، نخواهند خوابید و کشمکش همچنان ادامه مىیابد."
" به اعتقاد ما حق یعنى اعمال زور. واژه حق واژهاى ذهنى است که به هیچ وجه جنبه عینیت به خود نمىگیرد. در نظام سیاسى ما حق این چنین تعبیر مىشود: هر آنچه را که مىخواهم به من بده زیرا من از تو قوىترم. نیازى نیست که ثابت کنم حق از آن کیست."
" اگر به تاریخ گذشت نگاهى بیفکنیم، درمىیابیم که ما نخستین قومى بودیم که نداى آزادى، برابرى و برادرى را سردادیم. این کلمات بعدها به وسیله مردم غیریهودى، احمقانه و طوطىوار تکرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادى را که در برابر فشارهاى توده ناآگاه چون سد محکمى بود، از بین بردند."
" اشاعه کلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در چهارگوشه دنیا به ما نسبت داده مىشود. ما باید از عواملمان که ناآگاهانه پرچممان را با شور و شوق فراوان برافراشته اند، سپاسگزار باشیم. مىدانیم که کلمات مذکور در طول تاریخ همچون آفتى رفاه، صلح، آرامش، همکارى و اساس حکومت غیر یهودیان را نابود کرده اند. البته بعداً یادآور خواهیم شد که عوامل دست نشانده، ما چگونه به پیروزى نهائى ما کمک خواهند کرد یا این امکان را مىدهند که ورق برنده به دست ما بیفتد."
" اگر در رابطه هایمان، دست روى حساسترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم، خیلى زود به پیروزى خواهیم رسید و این اعصاب حساس ذهن آدمى، عبارتند از زراندوزى، مالپرستى و تنوع طلبى در ارضاء نیازهاى مادى. هر یک از این خواسته ها به تنهائى مىتواند آدمى را تسلیم ما بکند."
" مجرد و ذهنى بودن مسأله آزادى، به ما کمک مىکند که به توده هاى مردم در سراسر دنیا بفهمانیم که دولتهایشان فقط ناظر خرج ثروتهاى مردم هستند و مىتوان دولتها را مانند دستکشهاى کهنه زود به زود عوض کرد."
" مىدانیم که ممالک جهان از مطبوعات بعنوان وسیله هائى براى هدایت فکر مردم در جهت دلخواهشان استفاده مىکنند. لذا براى آنکه بتوانیم از مطبوعات در جهت خواسته هاى خود استفاده کنیم، باید در بین مردم نارضائى ایجاد نمائیم و سپس از طریق مطبوعات نارضائىها را منعکس سازیم."
خیلی از این اصطلاحات انسان فریبانه رو می تونین تو اکثر پست های این آقا ببینین. هرچند من مخالف آزادی نیستم. به نظر من آزادی فردی بسیار مفیده به شرطی که باعث سلب آزادی دیگران و لطمه به محیط اجتماعی نشه. که در غیر این صورت اسمش بی بندوباریه نه آزادی. ولی این شعار و این عمل کرد منو به این فکر انداخت که به ایشون و مبلغین و گردانندگان وب لاگش بفهمونم که آزادی بیان فقط برای اونا نیست و کسی که مدعی میشه باید اول از خودش شروع کنه. بازم صد رحمت به آقای خاتمی که بسیار با متانت و باوقار با مخالفینش برخورد کرد. بازم صد رحمت به شورای نگهبان که به قول خود این بابا 55 درصد رو رد صلاحیت کرد. این یکی که همه مخالفین رو از دم تیغ می گذرونه.
نه خیر آقای کاندیدا . این جا دانشگاه تحت نظر شما نیست که بغل تریبونت یکی رو برای فیلتر کردن سوالات دانشجویان بکاری. این جا محیطش خیلی بازتر از اونیه که مجریان انتخاباتیتون بتونن اعمال نظر کنن.
نمی دونم ما مردم تا کی می خواهیم به دنبال کلمات و نگاه به زبان باشیم؟ در حالی که پرونده اعمال مدیریتی خیلی از افراد مثل روز روشنه. اما این رو می دونم که خدا خودش این انقلاب رو حفظ می کنه.